˙·٠•●♥اینجا همه چی در همه♥●•٠·˙
الهی اینترنتت اتیش بگیره اگه اومدی اینجا و نظر نذاشتی!!! :دی
| ||
|
ﻳﻪ ﺑﺎﺭﻡ ﻣﺎمانم ﺑﻬﻢ ﺷﻚ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﺸﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﺍﻳﻴﻢ ﺑﻴﺎﺩ ﻧﺼﻴﺤﺘﻢ ﻛﻨﻪ . ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻇﻬﺮ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﻳﻴﻢ ﺍﻭﻣﺪ ﻭﺿﻮ ﮔﺮﻓﺖ ﻧﻤﺎﺯﺷﻮ ﺧﻮﻧﺪ ﻧﺎﻫﺎﺭﺷﻮ ﺧﻮﺭﺩ ﺧﻴﻠﻲ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺧﺎﻛﻲ ﺍﻭﻣﺪ ﺭﻭ ﻣﺒﻞ ﭘﻴﺸﻢ ﻳﻪ ﺳﻴﺐ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺖ : عزیزم ﺍﻳﻦ ﺳﻴﺐ ﺭﻭ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻲ؟ گفتم بله دایی گفت ﺩﻳﮕﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﻧﻜﺶ!!! ﺗﻮ ﻋﻤﺮﻡ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﻗﺎﻧﻊ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ :| نظرات شما عزیزان:
سلام دوسم.امیدوارم هنوزم منو یادت باشه من یکی از دو مدیر وبلاگ sheytoonbala مرحومم.بیچاره رو هک کردن
خدا رفتگان شماروهم بیامرزه. الان یه وبلاگ دیگه زدیم ادرسشو گذاشتم واست.لدفا لینک مارو درس کن.خیلی ممنون میشم.وقتی لینکمونو درست کردین و آدرس جدیدو جایگزین کردین حتما اطلاع بدین لینکتون کنیم.یادتون نره ها منتظریم فاطیما
ساعت19:16---1 آبان 1392
چرادیگه نمیای وبلاگم؟قهرقهرتاروزقیامت
پاسخ : فاطیما جون من دیگ وب خودمم نمیام ،خیلی دیر ب دیر وقت میکنم بیام عزیزم،چشم حتمن بهت سر میزنم فاطیما
ساعت19:08---1 آبان 1392
جالب بودههههههههه
پاسخ: :دی
سلام خیلی عالی بود.خوشحال میشم بهم سربزنی
پاسخ: سلام چشماتون عالی میبینه،چشم حتمن سر میزنم |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |